آغوش باران

طنز-مطالب جالب -داستانهای خواندنی و دانلود

آغوش باران

طنز-مطالب جالب -داستانهای خواندنی و دانلود

پس از ۹ ماه ورجه وورجه متولد شدم !

  •  

     پس از ۹ ماه ورجه وورجه متولد شدم !

      یک سالگی : در حالیکه عمویم من را بالا و پایین می‌انداخت و هی می‌گفت گوگوری مگوری ، یهو لباسش خیس شد !

      چهارسالگی : در حین بازی با پدرم مشتی محکم بر دماغش زدم و در حالیکه او گریه می‌کرد ، من می‌خندیدم ! نمی‌دانم چرا ؟!

      هفت سالگی : پا به کلاس اول گذاشتم و در آنجا نوشتن جملاتی از قبیل آن مرد آمد ، آن مرد با BMW آمد !!!! را یاد گرفتم !

     

    نه سالگی : در حین فوتبال توی کوچه شیشه همسایه را شکستم ولی انداختم پای !!! پسز همسایه دیگرمان ! بنده خدا سر شب یک کتک مفصل از باباش خورد تا دیگر او باشد که شیشه همسایه را نشکند و بعدش هم دروغکی اصرار کند که من نبودم پسر همسایه بود که الکی انداخت پای من !!!

     

    دوازده سالگی : به دوره راهنمایی و یک مدرسه جدید وارد شدم در حالی که من هنوز به اخلاق ناظم آنجا آشنا نشده بودم ولی ناظم آنجا کاملا به اخلاق من آشنا شده بود و به همین خاطر چندین و چند منفی انضباط گرفتم ! البته به محض اینکه به اخلاق ایشان آشنا شدم چند پلاستیک پفک در لوله اگزوز ماشینش فرو کردم !

     

    هجده سالگی : در این سال من هیچ درسی برای کنکور نخواندم ولی در رشته ی میخ کج کنی واحد بوقمنچزآباد ( البته یکی از شعب توابع روستاهای بوقمنچزآباد ) قبول شدم !!

     

    بیست و چهار سالگی : در این سال دانشگاه به اصرار مدرک کاردانی‌ام را که هنوز نیمی‌از واحدهایش مانده بود تا پاس شود ، به من داد !!!!

     

    بیست و شش سالگی : رفتم زن بگیرم گفتند باید یک شغل پردرآمد داشته باشی . رفتم یک شغل پردرآمد داشته باشم ، گفتند باید سابقه کار داشته باشی . رفتم دنبال سابقه کار که در نهایت سابقه کار به من گفت : بی خیال زن گرفتن !!!

     

    سی و سه سالگی : بالاخره با یکی مثل خودمون که در ترشی قرار داشت ! قرار مدارهای ازدواج و خواستگاری و عقد و بله برون و … رو گذاشتیم !

     

    چهل و یک سالگی : در این سال گل پسر بابا که می‌خواست بره کلاس اول ، دوتا پاشو کرده بود تو یه کفش که لوازم التحریر دارا و سارا می‌خوام بردمش لوازم التحریری تا انتخاب کنه !

     

    شصت و شش سالگی : تمام دندانهایم را کشیده بودم و حالا باید دندان مصنوعی می‌خریدم . به علت اینکه حقوق بازنشستگی ما اجازه خریدن دندان مصنوعی صفر کیلومتر !!! را نمی‌داد ، دندان مصنوعی پدربزرگ همکلاسی سابقم رو که تازه به رحمت خدا رفته بود !!! برای حداکثر بیست سال اجاره کردم .معلوم بود که این دندان مصنوعی ها یک بار هم مسواک نخورده ولی خوبیش این بود که حداقل شب ها یک لیوان آب یخ بالای سرم بود !

     

    هفتاد و هشت سالگی : به علت سن بالای من و همسرم ، پسرانمان ( بخوانید عروسهایمان ) ما را به خانه هایشان راه نمی‌دادند

     

    هشتاد و پنج سالگی : بلافاصله بعد از خوردن یک کله پاچه ی درست و حسابی دندان مصنوعی ها را به ورثه دادم تا دندانهایش را بین خودشان تقسیم کنند !

     نود سالگی : همه فامیل در مورد اینکه من این همه عمر کرده بودم ، زیادی حرف می‌زدند و فردای همین حرفهای زیادی بود که به طور نا بهنگامی ‌خدا بیامرز شدم !!!

    یک ماجرای فوق العاده ترسناک!

    ماشینم خاموش شد و هرکاری کردم روشن نمیشد. وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت…

    این داستان رو دوستم برام تعریف کرده و قسم میخورد که واقعیه :

    دوستم تعریف میکرد که یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال طرف اردبیل، جای اینکه از جاده اصلی بیاد، یاد باباش افتاده که می‌گفت:

    جاده قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد میشه !

    اینطوری تعریف میکنه : من احمق حرف بابام رو باور کردم و پیچیدم تو خاکی.
    ۲۰کیلومتر از جاده دور شده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هرکاری کردم روشن نمیشد .
    وسط جنگل، داره شب میشه، نم بارون هم گرفت .
    اومدم بیرون یکمی با موتور ور رفتم دیدم نه میبینم، نه از موتور ماشین سر در میارم !!

    راه افتادم تو دل جنگل،….

     

    راست جاده خاکی رو کرفتم و مسیرم رو ادامه دادم. دیگه بارون حسابی تند شده بود با یه صدایی برگشتم، دیدم یه ماشین خیلی آرام وبی صدا بغل دستم وایساد. من هم بی معطلی پریدم توش.اینقدر خیس شده بودم که به فکر اینکه توی ماشینو نیگا کنم هم نبودم .
    وقتی روی صندلی عقب جا گرفتم، سرم رو آوردم بالا واسه تشکر
    دیدم هیشکی پشت فرمون و صندلی جلو نیست !!
    خیلی ترسیدم!
    داشتم به خودم میومدم که ماشین یهو همونطور بی صدا راه افتاد.
    هنوز خودم رو جفت و جور نکرده بودم که تو یه نور رعدو برق دیدم یه پیچ جلومونه !
    تمام تنم یخ کرده بود نمیتونستم حتی جیغ بکشم، ماشین هم همینطور داشت میرفت طرف دره .
    تو لحظه‌های آخر خودم رو به خدا اینقدر نزدیک دیدم که بابا بزرگ خدا بیامرزم اومد جلو چشمم .
    تو لحظه‌های آخر، یه دست از بیرون پنجره، اومد تو و فرمون رو چرخوند به سمت جاده
    نفهمیدم چه مدت گذشت تا به خودم اومدم .
    ولی هر دفعه که ماشین به سمت دره یا کوه میرفت، یه دست میومد و فرمون رو میپیچوند .
    از دور یه نوری رو دیدم و حتی یک ثانیه هم تردید به خودم راه ندادم .
    در رو باز کردم و خودم رو انداختم بیرون اینقدر تند میدویدم که هوا کم آورده بودم .
    دویدم به سمت آبادی که نور ازش میومد رفتم توی قهوه خونه و ولو شدم رو زمین بعد از اینکه به هوش اومدم جریان رو تعریف کردم، وقتی تموم شد، تا چند ثانیه همه ساکت بودند یهو در
    قهوه خونه باز شد و دو نفر خیس اومدن تو، یکیشون داد زد : ممد نیگا! این همون احمقیه که وقتی ما داشتیم ماشینو هل میدادیم سوار شده بود!!!؟

    حرفهایی که دوست ندارید در اتاق عمل بشنوید

      حرفهایی که دوست ندارید در اتاق عمل بشنوید:

      • اووووووووووه !!! پس اشتباه بریدم!

      • کسی ساعت مچی منو ندیده؟!

      • دیشب تا دیر وقت مهمونی بودم. یادم نمی آد هیچوقت تو عمرم آن قدر …….. !

      

    • وای! صفحه ی ۴۷ دستورالعمل جراحیم پاره شده!

     

    • منظورت چیه که باید پای چپشو می بریدیم؟!

     

    • فوراً یه عکس از این زاویه بگیر. این یکی از عجایب خلقته!

     

    • بهتره این تیکه رو نگه داریم. ممکنه برای تشریح به درد بخوره!

     

    • ولی کتاب من اینجوری نمی گه! کتاب تو چاپ چندمه؟!

     

    • فوراً اون تیکه گوشت رو برگردون!

     

    • صبر کن ببینم! اگه این طحالشه، پس اون چی بود؟!

     

    • پرستار لطفاً اون گوشت رو به من بده. اون گوشته … همون چه می دونم… اون عضوی که نمی دونم چی بود دیگه!

     

    • اوه! زود دوباره همه ی بخیه ها رو باز کنین. یکی از پنس ها کمه!

     

    • اگه فقط یادم می اومد که این کارو چه جوری هفته ی پیش توی کلاس بازآموزی انجام دادند خوب بود!

     

    • لعنتی! بازم چراغ ها خراب شد!
    گریه نوزاد

     

    • می دونی؟ پول خیلی هنگفتی میشه توی تجارت کلیه به جیب زد. اوه! اینجا رو! این آقا یه کلیه اضافه داره!

     

    • همه برن عقب وایسن! لنز چشمم افتاد بیرون!

     

    • میشه قلبش رو یه مدت از تپیدن بندازی؟ تمرکزم رو به هم می زنه!

     

    • خیلی خب بچه ها… این برای همه مون می تونه یه تجربه ی جدید باشه!

     

    • می دونستی این مریض خودشو یک میلیون دلار بیمه ی عمر کرده؟ الان زنش تلفن زد و گفت !!

     

    • اشکالی نداره. همون قیچی رو بده. کف زمین رو که تمیز کردن. نه؟!

     

    • یادته بخش تشریح می گفت حاضره ۱۰۰۰ دلار برای یه جسد تر و تمیز بده؟!

     

    • چی؟! منظورت چیه که اینو واسه عمل نیاورده بودن؟!

     

    • کاش عینکم رو توی خونه جا نمی ذاشتم!

     

    • این مریض بیچاره اگه اشتباه نکنم زن و بچه داره. نه؟!
    در انتخاب رشته آگاهانه عمل کنید.(قسمت دوم)

     

    • پرستار نگاه کن ببین این آقا برای اهدای عضو ثبت نام کرده بوده یا نه؟!

     

    • خدای من! منظورت چیه که ازش برای قبول مسئولیت مرگ امضا نگرفتین؟!

     

    • نگران نباشین. فکر می کنم این تیغ به اندازه ی کافی تیز باشه!

     

    • چیه؟ چرا اینطوری نگاه می کنین؟! تا حالا ندیدین یه دانشجو اینجا جراحی کنه؟!

     

    • الو؟ سلام عزیزم. چی؟! منظورت چیه که طلاق می خوای؟!

     

    • من که نمی دونم این چه عضویه! ولی به هر حال زود بذارش وسط بسته یخ!

     

    • عجله کنین. من نمی خوام این قسمت سریال رو از دست بدم!

     

    • این گاز خنده خیلی باحاله. می شه یه کم دیگه شو امتحان کنم؟!

     

    • پس بچه کو؟! مگه مریضو برای سزارین نیاورده بودن؟! اینجا اتاق عمل شماره چنده؟!

     

    • هی پرستار! یه ست جراحی دیگه روی اون یکی میز باز کن. اون مریض هنوز داره تکون می خوره!

     

    • مطمئنی که بعداً ازمون شکایت نمی کنه؟!

     

    • معلومه که من این عمل رو قبلاً هم انجام دادم پرستار. تقریباً ۲۰ سال پیش بود!

    آیین نامه رانندگی

    1. در پشت سر یه دوچرخه سوار در حال رانندگی هستید ،قصد گردش به راست دارید ، چکار می کنید ؟الف. سرمون رو از شیشه میاریم بیرون میگیم هوووو یره مگه کوری برو اونور دیگه .


    ب. به موازات دوچرخه سوار حرکت میکنیم و یه هو میپیچیم جلوش تا حالش گرفته شه.


    ج. پشت سرش یه بوق خفن میزنیم تا هُل شه و بخوره زمین و بعد از روش رد میشید طوری که مخش بپاشه بیرون


    د. با ماشین میکوبیم بهش تا بیفته زمین و بعد از رو مخش رد میشیم .








    2 . از یه خیابان فرعی میخواهید وارد خیابان اصلی شوید. چرا باید بیش از همه مواظب موتور سیکلت سوارها باشید ؟


    الف. چون همینجوری سرشون رو میندازن پایین میان تو تقاطع .


    ب. چون سهمیه بنزینشون کمتره و گناه دارن .


    ج. چون خیلی کوچیک هستند و ما ریز میبینیمشون .


    د. ممکنه موتور پلیس باشه ، بعد آب بیار و حوض خالی کن.

      



    3 . در کدام محل است که نباید پارک کنید ؟


    الف. پارکینگ طبقاتی رایگان الماس شهر .


    ب. پارکینگ عمومی پارک ملت .


    ج. دم در خونه مادر زن.


    د. دم در خونه مادر شوهر.







    4 . خط ممتد دوگانه به چه معناست؟


    الف. برای تاکید اینکه دو خط موازی هیچوقت به هم نمیرسن.


    ب. به معنی اینکه باید این دو خط رو بگیری همینجوری بری .


    ج. یعنی اینکه دور زدن ممنوع ولی... یه دفعه میتونید دور بزنید که حال همه گرفته بشه .


    د. یعنی موش تو سوراخ نمیرفت وقتی میرفت جمعه میرفت.







    5 . وقتی چراغ زرد رو دیدید باید چه کار کنید؟


    الف. اگر حتی 1 ثانیه هم مونده تا چراغ قرمز بشه گازشو بگیرید و برید.


    ب. اول یواش برید بعد که دیدید کسی حواسش نیست بازم گازش رو بگیرید و برید.


    ج. یعنی چیزی دیگه به اتمام کارت سوختت نمونده..براتون متاسفم


    د. هیچ خطری شما رو تهدید نمیکنه پس با خیال راحت گازتون رو تا ته بگیرید و برید.







    6 . این تابلو به چه معناست ؟

     

    الف. یعنی جاده خودشو لوس کرده و دو رگه اس.


    ب. یعنی جاده مار دارد.....مار هم موش تو سولاخ نمیرفت.


    ج. یعنی همچین ترمز کنید که خط لاستیکاتون بیفته


    د. یعنی هر چه قدر عشقته لایی بکش!



     

     

     

     





    7 . این تابلو به چه معناست ؟

     

    الف. یعنی...اووووه ...بیخیال !


    ب. یعنی....اَ اَ اَ اَ اَ ....ایول بابا !


    ج. یعنی....ها ا ا ا ا .....!


    د. یعنی .....چ......ی ؟! جون من راس میگی!







    8 . این تابلو به چه معناست ؟

     

    الف. ابومسلم سرور پرسپولیسه


    ب. پرسپولیس سرور ابومسلمه


    ج. فقط تیم ملی


    د. هیچ کدوم...فقط کریم باقری!







    9 . به هنگام ترکیدن لاستیک کدام مورد را باید انجام بدید ؟


    الف. مثل زنها جیغ میکشید و از پنجره میپرید بیرون....


    ب. خونسردیتون رو حفظ میکنید و بوسیله یه ستون ماشین رو متوقف میکنید (یعنی خودتونو میکوبید به ستون)


    ج. فرمون رو بچسبید و ول نکنید تا ماشین مثل بچه آدم خودش وایسته.


    د. چشماتون رو میبندید و به خدا توکل میکنید!







    10 . در حال نزدیک شدن به خط کشی عابر پیاده هستید . عابرین منتظرند تا عبور کنند.چه مواردیرا باید انجام دهید ؟


    الف. بیخیال عابر بابا....عابر کیلو چنده .بزن برو..


    ب. با همون سرعت یه دفعه از بغلشون رد میشید تا بترسند و شما حالشو ببرید.


    ج. اگه دیدید خیلی پرروین، میاید پایین و بعد از چند تا ناسزا بارشون کردن ، تا جایی که میخورن میزنینشون.


    د. از کنارشون با سرعت رد میشید و بهشون میگید : ..{....}...!

    اندر باب خانمهای رسیده

    پژوهش تازه‌ای نشان می دهد زنان در اواخر دهه بیست سالگی و اوایل دهه سی سالگی، جذاب‌تر و زیباتر از هر دوران دیگری در زندگی خود - حتی دوران تین ایجری - هستند، یعنی به طور میانگین، ۳۱ سالگی، زیباترین سن هر خانمی است.

     

     

    ما جامعه دختران ترشیده، ضمن اعتراض به بی سلیقگی مردان ایرانی و عدم استفاده بهینه آنها از این امتیاز ویژه، خواهان بهبود هر چه سریعتر شرایط ازدواجمان می‌باشیم. اصولا چرا ذائقه مردان ما باید آن قدر از ذائقه جهانی عقب تر باشد که زنان را در سنینی که در اوج زیبایی خود به سر می برند، با واژه وقیح ترشیده، تحقیر کنند و شانس ازدواج با آنان را از دست بدهند؟!
     

     


    زین پس به جای واژه مهجور "ترشیده"، از واژگانی همچون "در اوج زیبایی"،"ملکه زیبایی"،"زیباترین" ‍‍"شیرینی"،"رسیده"و... استفاده کنیم.


     

     

     


    - ببخشید خانم شما چند سالتان است؟
    - والا من سنی که ندارم... تازه دارم وارد زیباترین دوران عمرم می شوم


    ***

    جدیدترین بهانه پسرانه:
    - مادرم می گوید عروسم باید خیلی خوشگل باشد. حالا بگذار سی و یک ساله بشوی ببینیم چه می شود!

    ***

    در یک دعوای زن و شوهری:
    زن: خاک بر سر من که سی و یک سالگی ام را به پای تو ریختم!



    ***


    متلک روز: تو سی و یک ساله بشی چی می شی؟!



    شعر مرتبط:


    خوردنی همچون پنیر کاله ام!

    می شود هر مرد خوبی، واله ام




    بهتر و خوشگلتر از من کیست، ها؟!

    تو نمی بینی سی و یک ساله ام؟!



    من از بی شوهری بسیار ذله ام!

    اگر چه خوشگلم، اِلّ ام و بلّ ام!



    کنم اثبات این را ای خلایق!

    بیایید این سند، این هم سجلم!

     


     

    از توهمات یک دختر سی و پنج ساله:
    بهتر از من چه کسی؟ خوشگل تر از من چه کسی؟!

    ***
    یک دختر ترشیده: دختری هستم در اوج زیبایی. خاک بر سر همه مردانی که قدر مرا ندانستند

     



    و طبق پژوهشی دیگر بطور عجیب میانگین سن زنان ایرانی 11 سال افزایش یافت متوسط سن زنان ایرانی از 20 سال و 170 ماه به 31 سال و 38 ماه رسید.

    در ضمن سنی برای از دست رفتن عقل کامل مردان اعلام نشده در نتیجه خانمهای رسیده باید

    منتظر اعلام این سن نیز باشند.

    شعری طنز آمیز

      

     

      

    اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را 

    به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را





    اگر آن دخت زیبا روی بدست آرد دل ما را

    به جون مادرم! بخشم سر و دست و دو تا پاها را

     

     


    اگر آن بچه‌ی مجنون بدست آرد tell ما را

    به جون مادرم! بخشم به یوسف آن زلیخا را!





    اگر آن دختر مشعوف بداند درد دل ما را

    به جون عبدلی کوبم! سر خالیبندا را!




    اگر آن دخترک اینک بدارد دوستی با ما را

    به جون مادرم گویم! تموم راستها و دروغها را!




    اگر آن دخترک اینک شبی درخواب من آید

    که عشق از پرده‌ی عصمت برون آرد زلیخا را!



    اگر آن دخترک اینک بخواهد مال من باشد

    که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را!



    اگر آن دخترک اینک ز عشق نا تمام گوید

    به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را!‌





    معنی اشعار:

     


    بیت اول: یه ترکی میره شیراز دل یه بنده خدائی رو میبره!


    بیت دوم:‌ اگه یه دختر خوشگل کفم رو ببره! سر و دست و پاهام رو براش میدم!


    بیت سوم: اگه به اون دختره بتونم شماره تلفن بدم، به جون مادرم (نمادی از واقعیت)‌ از کیسه‌ی خلیفه یوسف رو به زلیخا میبخشم!


    بیت چهارم: ‌اگه دختره به من زنگ بزنه و بخواد به حرفام گوش بده اصلا براش خالی نمیبندم! (آره جون عمه‌ام!‌)‌


    بیت پنجم:‌ اگه مخش رو زدم‌!‌ و دیدم حیفه از دستش بدم!‌ بهش بعدا راست و دروغها رو تعریف میکنم!


    بیت ششم:‌ اگه یه شب خواب دختره رو دیدم ، معلوم نیست توی خواب چه اتفاقی میوفته!


    بیت هفتم: ما آخرش هم سر در نیاوردیم که این دخترا وقتی میخوان دیگه مال ما باشند چرا یه دفعه غیبشون میزنه‌! و این واسه من شده یه معما!


    بیت هشتم: اگه قرار بر عاشقی باشه چه احتیاجی به رژلب و ریمل و سایه و این چیزاس! (باز هم مثل همیشه، ‌آره جون عمه‌ام!)

    «تقلب مفهومی است بس اساسی»

    گویند:

    «تقلب مفهومی است بس اساسی» به طوری که شاعر میگوید:



    تقلب توانگر کند مرد را / تو ....کن دبیر خردمند را



    تاریخچه ی تقلب از جایی شروع میشود که حسن کچل برای نخستین بار تن لشش را تکان داد و به مکتب رفت. از بد ماجرا همان روز امتحان ماهیانه ی کودکان فلک بخت مکتب بود. لیک حسن از روی گشادی، چشمان چپش را بر روی ورقه ی همزاد انداخت تا نکتی بس ارزشمند از ورقه ی فوق الذکر، دشت کند. این بود که اولین تقلب تاریخ بشری زاده شد. البته این تقلب با روش های فوق العاده ابتدایی (البته در مقابل ترفند های کنونی) صورت گرفت. بدین ترتیب که حسن با کلی زور زدن تن را تکان داد و خود را به بالای ورقه ی همزاد رسانید و خیلی راحت مطالب را دو در فرمود.

    زان پس تقلب دوران طلایی خود را آغاز کرد. بدین ترتیب که گسترش یافت و مصادیقی متفاوت پیدا کرد. از جمله تقلب های رایج تقلبات سر امتحان، دو در کردن غذا از سلف، تقلب در اتو زدن، تقلب در شماره دادن، تقلب در مخ زنی، تقلب در بازی (که از آن به جر زنی تعبیر میشود) را می شود نام برد.

    حال روش هایی از تقلب در امتحانات را به نظرتان می رسانیم:

    روش های نوشتاری:

    1- نوشتن روی کف پا، پس کله، پشت گوش و...

    2- نوشتن روی میز، پشت نیمکت، زیر نیمکت، پشت مانتوی دختر جلویی و...

    3- نوشتن روی دستمال دماغی، پاکت نامه و...

    4- نوشتن و لوله کردن تقلب و جاسازی آن در سوراخ های مختلفی از جمله دماغ، دهن، فک پایین، دریچه ی آئورت و ...

    روش های با کلاسی:

    1- استفاده از ماشین حسابهای مهندسی

    2- استفاده از آیینه، موچین، لوازم آرایش، فیلم، عکس

    روش های جوادی:

    1- خر نمودن یک فقره بچه خرخون

    2- خم کردن سر به روی ورقه ی طرف به صورت تابلو.

    3- روش بویایی:خودتان ماسک بزنین و یک بوی گند از خودتان در بکنین تا مراقب، جرات نزدیک شدن به شما را نکند.

    4- روش شیمیایی:بدین معنی که مراقب را با انواع و اقسام مواد شیمیایی از هستی ساقط کنید و بعد با خیال راحت دست به کار شوید.

     

    توجه:

    اگر در این امر تبهر کافی ندارید اصلا سمت این کار نروید که عواقبی جز ضایع شدن، اخراج شدن و تابلو شدن ندارد

     

     

     

    حتما و حتما ببینید !!

    شرکت بریتیش تله کام یا همان BT لیستی از احمقانه ترین سوالاتی را که کاربران کامپیوتری یا اینترنتی این شرکت ارتباطی از مشاوران آنها پرسیده اند منتشر کرد. به نوشته پایگاه اینترنتی روزنامه مترو برخی از این سوالات آنقدر خنده دار است که حتی خود سوال کنندگان پس از فهمیدن اشتباه خود به احمقانه بودن آن اعتراف کرده اند. لیست احمقانه ترین سوالات IT که از مشاوران شرکت BT انگلستان پرسیده شده...

    حتما و حتما ببینید !!




    مرکز : چه برنامه آنتی ویروسی استفاده می کنید؟
    مشتری : Netscape

    مرکز : اون برنامه آنتی ویروس نیست.
    مشتری : اوه، ببخشید... Internet Explorer

    ***





    مشتری : من یک مشکل بزرگ دارم. یکی از دوستام یک Screensaver روی کامپیوترم گذاشته، ولی هربار که ماوس رو حرکت میدم، غیب میشه!

     

     

    ***




    یک مشتری نمی تونه به اینترنت وصل بشه...

    مرکز : شما مطمئنید رمز درست رو به کار بردید؟
    مشتری : بله مطمئنم. من دیدم همکارم این کار رو کرد.

    مرکز : میشه به من بگید رمز عبور چی بود؟
    مشتری : پنج تا ستاره.

     

    ***

     



    مشتری : من توی پرینت گرفتن با رنگ قرمز مشکل دارم...
    مرکز : آیا شما پرینتر رنگی دارید؟
    مشتری : نه.

     

    ***



    مرکز : روی آیکن My Computer در سمت چپ صفحه کلیک کن.
    مشتری : سمت چپ شما یا سمت چپ من؟

     

     

    ***



    مرکز : رمز عبور شما حرف کوچک a مثل apple، و حرف بزرگ V مثل Victor، و عدد 7 هست.
    مشتری : اون 7 هم با حروف بزرگه؟

     

    ***



    مرکز : چه کمکی از من برمیاد؟
    مشتری : من دارم اولین ایمیلم رو می نویسم.

    مرکز : خوب، و چه مشکلی وجود داره؟
    مشتری : خوب، من حرف a رو دارم، اما چطوری دورش دایره بذارم؟

    ***



    مشتری : سلام، من «سلین» هستم. نمی تونم دیسکتم رو دربیارم
    مرکز : سعی کردین دکمه رو فشار بدین؟

    مشتری : آره ولی اون واقعاً گیر کرده
    مرکز : این خوب نیست، من یک یادداشت آماده می کنم...

    مشتری : نه... صبر کن... من هنوز نذاشتمش تو درایو... هنوز روی میزمه.. ببخشید...

     

    ***



    کاربر: کامپیوتر می گوید هر کلیدی را (any keys) فشار دهید اما من می توانم دکمه any را روی کیبوردم پیدا کنم.

    ***



    کاربر: من نمی توانم کانال های تلویزیون را با مانیتورم عوض کنم.

    ***



    کاربر: من با یک نفر در اینترنت آشنا شدم می توانید شماره تلفن او را برای من پیدا کنید.

     

    ***



    کاربر: اینترنت من کار نمی کند؟
    مشاور: مودم را وصل کرده اید، همه سیم های کامپیوتر را چک کرده اید؟

    کاربر: نه الان فقط مانیتور جلوی من است هنوز کامپیوتر و مودم را از جعبه در نیاورده ام!

    ***



    کاربر: پسر 14 ساله من برای کامپیوتر رمز گذاشته و حالا من نمی توانم وارد آن شوم.
    مشاور: رمز آن را فراموش کرده؟

    کاربر: نه آن را به من نمی گوید چون با من لَج کرده!

    ***



    مشاور: لطفا روی My Computer ،کلیک کنید.
    کاربر: من فقط کامپیوتر خودم را دارم کامپیوتر شما پیش من نیست.

    ***



    مشاور: مشکل شما به خاطر نرم افزار اسپای ویری است که روی دستگاه تان نصب شده(اسپای در انگلیسی به معنی جاسوس است)
    کاربر: اسپای!؟ ببینم یعنی او می تواند از داخل مانیتور وقتی لباس عوض می کنم من را ببیند؟

    ***



    کاربر: ماوس پد من سیم ندارد!
    مشاور: من فکر کنم متوجه منظور شما نشدم. ماوس پد شما قرار نیست سیمی داشته باشد.

    کاربر: پس چگونه می تواند ماوس را پیدا کند؟ یعنی وایرلس است؟

     

    ***



    مرکز مشاوره: چه نوع کامپیوتری دارید؟
    مشتری: یک کامپیوتر سفید...

    ***



    مرکز : روز خوش، چه کمکی از من برمیاد؟
    مشتری : سلام... من نمی تونم پرینت کنم.

    مرکز : میشه لطفاً روی Start کلیک کنید و...
    مشتری : گوش کن رفیق؛ برای من اصطلاحات فنی نیار! من بیل گیتس نیستم، لعنتی!

     

    ***



    مشتری : سلام، عصرتون بخیر، من مارتا هستم، نمی تونم پرینت بگیرم. هر دفعه سعی می کنم میگه : «نمی تونم پرینتر رو پیدا کنم» من حتی پرینتر رو بلند کردم و جلوی مانیتور گذاشتم ، اماکامپیوتر هنوز میگه نمی تونه پیداش کنه...

     

    ***


    مرکز : الآن روی مانیتورتون چیه خانوم؟
    مشتری : یه خرس Teddy که دوستم از سوپرمارکت برام خریده!

    ***



    مرکز : الآن F8 رو بزنین.
    مشتری : کار نمی کنه.

    مرکز : دقیقاً چه کار کردین؟
    مشتری : من کلید F رو 8 بار فشار دادم همونطور که بهم گفتید، ولی هیچ اتفاقی نمی افته...

     

    ***


    مشتری : کیبورد من دیگه کار نمی کنه.
    مرکز : مطمئنید که به کامپیوترتون وصله؟

    مشتری : نه، من نمی تونم پشت کامپیوتر برم.
    مرکز : کیبوردتون رو بردارید و 10 قدم به عقب برید.

    مشتری : باشه.
    مرکز : کیبورد با شما اومد؟

    مشتری : بله
    مرکز : این یعنی کیبورد وصل نیست. کیبورد دیگه ای اونجا نیست؟

    مشتری : چرا، یکی دیگه اینجا هست. اوه... اون یکی کار می کنه!

     

    ***



    مرکز : مرکز خدمات شرکت مایکروسافت، می تونم کمکتون کنم؟
    مشتری : عصرتون بخیر! من بیش از 4 ساعت برای شما صبر کردم. میشه لطفاً بگید چقدر طول میکشه قبل از اینکه بتونین کمکم کنید؟

    مرکز : آآه..؟ ببخشید، من متوجه مشکلتون نشدم؟
    مشتری : من داشتم توی Word کار می کردم و دکمه Help رو کلیک کردم بیش از 4 ساعت قبل. میشه بگید کی بالاخره کمکم می کنید؟

    نامه

    این نامه رو کسی نوشته که صبح تا شب جلوی تلویزیون بوده و تنها سرگرمیش هم این بوده که بشینه و تبلیغات قشنگ تلویزیون رو از اول تا آخر نگاه کنه .خودتون بخونین عاقبت چنین آدمی چی می شه!



    سلام

    سلامی که گرمای آن از مهیاگاز و کیفیت سینجرگاز و نوع آوری نیک کالا با ضمانت 5 ساله امیدوارم صمیمانه بوسه مرا پذیرا باشی و آنرا با چسب دوقلوی 5 دقیقه ای جلاسنج به لبانت بچسبانی.

    امشب با تمام غمهایم کنار مهیا گاز نشسته ام و با خودکار بل این نامه را می نویسم زیرا این نام نیک است که می ماند، هنگامی که از من جدا شدی و آن نگاه سرد را از من گذراندی این فقط ضد یخ کاسپین بود که پیکر یخ زده ام را آب کرد و این بیمه آسیا و ایران بود که آسایشم را فراهم کرد،

    همانطورکه نیاز امروز پشتوانه فردا است باید اعتراف کنم که نگاهت اثر عجیبی بر کاست دنا و طه بر جا گذاشته.

    دلم می خواهد بر قله بینالود سفر کنیم و در لابلای کوه های سر به فلک کشیده بهانه نمکی بخوریم.

    بیا تا راه سخت و طاقت فرسای زندگی را با پژو پرشیای جدید که افتخار ملی است آغاز کنیم و با روغن ترمز فومن شیمی آسوده خاطر سفر کنیم.

    بیا تا پیچهای زندگی را با ابزار مهدی باز کنیم و عشقمان را با ساختمان از پیش ساخته شده ی بانک مسکن بهتر آغاز کنیم و سقفش را ایزوگام شرق کنیم و آن را با کاغذ دیواری نائین زینت دهیم و مانند خانه سبز همه اش را سبز کنیم و اتاقهایش را با فرش محتشم کاشان و ستاره کویر یزد رنگین کمان کنیم

    بیا تا دلهای سوخته مان را با کرم ضد آفتاب ب ب ک مرهم بگذاریم، بیا روزهایمان را با خمیر دندان داروگر 2 که حاوی فلوراید است آغاز کنیم و عشقمان را با صدای بلند از دل دوو پخش جدید پارس پخش کنیم و اشکمان را با دستمال کاذغی نرمه پاک کنیم.

    بیا تا دست در دست هم دهیم به مهر میهن خویش را کنیم آباد. 

     

     

     

     

    تست استرس

     

    مطمئن نیستم چطوری کار می کند ولی به صورت خارق العاده ای دقیق است. قبل از اینکه به عکس نگاه کنید توضیحات را به طور کامل بخوانید.

    عکس زیر حاوی 2 دلفین کاملاً متشابه می باشد که در مطالعات روی سطوح استرس در بیمارستان St. Mary استفاده می شود.


    به هر دو دلفین که از آب بیرون پریده اند نگاه کنید.

    هر دو دلفین کاملا شبیه یکدیگر هستند.

    یک مطالعه دقیق نشان داده که علیرغم اینکه هر دو دلفین شبیه یکدیگر هستند شخصی که استرس دارد اختلافاتی را بین آنها پیدا خواهد کرد.
     

    هر چه فرد اختلافات بیشتری را بین این دو دلفین پیدا کند تحت استرس بیشتری قرار دارد.
     

    اکنون به عکس نگاه کنید و اگر شما بیش از 2 اختلاف بین دو دلفین پیدا کردید نیاز به مرخصی دارید.

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .

    .



    نیازی به پاسخ نیست من خودم به مرخصی خواهم رفت. هرگز زندگی را اینقدر جدی نگیرید، هیچ کس از آن زنده خارج نخواهد شد!